رفتن به محتوای اصلی
x

🇮🇷 "چو ایران نباشد، تن من مباد..."

در روزهایی که صدای آژیر با نفس مردم گره خورده بود، در لحظاتی که خواب از چشم‌ها پر کشیده بود، تنها یک چیز همه را به هم وصل می‌کرد: عشق به وطن.

این بار، جنگ فقط در مرزها نبود…
جنگ در دل‌ها بود، در جان‌ها، در نگرانی مادران، در آغوش‌های پر از اشک، در نگاه‌هایی که آسمان را می‌پاییدند.
اما در دل تمام این تاریکی‌ها، نوری بود که خاموش نشد: ایستادگی مردم ایران.

مردم، فارغ از قوم و زبان،
فارغ از شمال و جنوب،
یک دل شدند…
با دست‌های خالی، اما با قلب‌هایی پُر از شجاعت، پای وطن ایستادند.
نه برای شعار، نه برای دیده شدن…
بلکه برای چیزی عمیق‌تر؛ برای خاکی که با خون آبا و اجدادشان آبیاری شده بود.
برای کودکی که باید در امنیت بخندد، برای آینده‌ای که هنوز شکل نگرفته، اما امیدش زنده است.

ایران، فقط نقشه‌ای روی کاغذ نیست.
ایران، خاطره‌ی نان گرم مادر است.
ایران، صدای لالایی در شب‌های بی‌برق است.
ایران، همان دستان پینه‌بسته‌ی پدر است که نگذاشت خانه بلرزد…
و مردمی که با صدای بلند فریاد زدند:
"اگر ایران نباشد، ما هم نخواهیم بود."

درود به غیرتت ای مردم!
درود به اشکت که فرو نریخت،
درود به ترست که تبدیل به فریاد شد،
و درود به قلبی که هنوز برای وطن می‌تپد…

باشد که دنیا قدر بداند،
و تاریخ به احترامت بایستد.